همه چی خونه



مهاجم فرانسوی شیاطین سرخ تهدید به قتل شده است. 

س از شکست ۲-۱ روز چهارشنبه منچستریونایتد مقابل شفیلد یونایتد، آنتونی مارسیال مورد توهین های نژادپرستانه قرار گرفت و حتی تهدید به قتل نیز شد.

به گزارش طرفداری و به نقل از دیلی میل، آنتونی مارسیال پس از این که خود و خانواده‌اش توسط عده‌ای در فضای مجازی تهدید به قتل شدند، از باشگاه منچستریونایتد درخواست کرده است تا در تامین امنیت خانه‌اش به او کمک شود. این باشگاه از اظهار نظر در این باره خودداری کرده است اما گفته می شود که مسئولان منچستریونایتد مشکلی با کمک به این مهاجم فرانسوی برای تامین امنیت خود و خانواده‌اش ندارند. 


پس از حرف و حدیث هایی که مبنی بر وجود پیشنهادات خارجی مدافع ملی پوش پرسپولیسی ها به گوش رسید، او در صحبتی با خبرنگار طرفداری، وجود پیشنهادات خارجی خود را تایید کرد

به گزارش طرفداری، پس از شنیدن خبری مبنی بر وجود چند پیشنهاد خارجی برای محمد حسین کنعانی زادگان، در تماسی با او درباره چند و چون این پیشنهادات به صحبت پرداختیم.

مدافع پرسپولیسی ها در این باره گفت:

 

در حال حاضر نمی خواهم در این باره صحبت کنم تا خدای نکرده بازار گرمی محسوب نشود ضمن اینکه هنوز در غم از دست دادن آقا مهرداد هستیم و واقعا دل و دماغی برای صحبت کردن نداریم.

پس از انتشار خبر مربوط به پیشنهادات خارجی تو، حرف و حدیث هایی به وجود آمده است. تو خبر مربوط به این پیشنهادات را تایید می کنی؟

 

بله، تایید می کنم و نمی دانم چرا بعضی ها به دنبال حاشیه هستند. اصلا مگر چیز عجیبی است که یک بازیکن پیشنهادات خارجی داشته باشد؟ من هم در تیم ملی و هم در لیگ برتر و لیگ قهرمانان آسیا برای پرسپولیس به میدان رفتم و با این وجود اصلا بعید نیست پیشنهاداتی به من شود. متعجم که چرا بعضی ها می خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند.

شاید این حرف ها درباره جدایی مطرح شده است و برخی می خواهند تو را خراب کنند؟

 

ببینید من گفتم که نمی خواهم در این باره حرفی بزنم فقط این را بگویم که من اگر صد پیشنهاد خارجی هم داشته باشم باز هم اولویت اول من پرسپولیس است و در راس همه تصمیم گیری های من قرار دارد. خیال هواداران پرسپولیس راحت باشد. ما یک تیم هستیم که اهدافی داریم و به امید خدا به آن هم خواهیم رسید.

در پایان.؟

 

می خواهم درباره این خبر به هواداران بگویم همه فکر و ذکر من پرسپولیس است. پیشنهادات خارجی برای من به دلیل بازی با پیراهن پرسپولیس بوده و به همین دلیل آنقدر هم بی معرفت نیستم که بخواهم دست تیمم را خالی بگذارم. تا زمانی که پرسپولیس و هوادارانش من را بخواهند برای تیمم به میدان می رود.

توضیح ضروری: در خبر اولیه، به اشتباه اعلام شده بود محمدحسین کنعانی زادگان می تواند در صورت جدایی از پرسپولیس، نیم فصل راهی قطر شود که بابت این اشتباه از مخاطبان گرامی طرفداری عذخواهی و خبر اصلاح می شود.

اخبار داغ میلیچ تا طلبش را نگیرد به ایران بر نمی گردد! کنعانی زادگان پیشنهادات خارجی خود را تایید کرد معاون وزیر صنعت به مریم زن شوهردار / 7 سال پیش قتل ناموسی با شلیک گلوله متفاوت ترین عکسی که از رضا عطاران» دیده اید! تشکر از شما در این مقاله از بت فوروارد رونالد کومان: افرادی هستند که می خواهند به بارسلونا و مسی ضربه بزنند آنتونی مارسیال و درخواست از منچستریونایتد برای تامین امنیت خود و خانواده اش تحصیل دندانپزشکی ارزان در چین به زبان انگلیسی


مقدمه
با سرعت صد کیلومتر در ساعت می دود؛ برای آن که از سرعت صفر به صد کیلومتر در ساعت برسد تنها ۳ ثانیه نیاز دارد در حالی که ماشین های فراری ۳٫۱ ثانیه زمان نیاز دارد؛ به همین دلیل اندازه قلبش سه برابر شیر است! خط اشک روی صورت او، یک ضد آفتاب طبیعی است؛ در دنیا تنها در افریقا و ایران باقی مانده است و اکنون می خواهد به جام جهانی برود…

یوزپلنگ آسیایی یا یوزپلنگ ایرانی؟ کدام درست است؟
امروزه یوزپلنگ آسیایی یکی از درمعرض خطرترین حیوانات دنیا می باشد که گستره پراکنش آن از بخشهای وسیعی در غرب و جنوب آسیا در قرن گذشته به بخشهای بیابانی کشورمان محدود گردیده و از این جهت شاید نام یوزپلنگ ایرانی برای آن برازنده تر باشد. امروزه یوزپلنگ ایرانی پس از پلنگ آمور که تنها ۳۰ تا ۴۰ قلاده از آن در طبیعت باقی مانده، دومین گربه سان درمعرض خطر دنیا به شمار می آید.

دقیقا چند تا یوزپلنگ باقی مونده؟
واقعیت اینه که هیچ کس پاسخ دقیق این سوال رو نمی دونه اما روش هایی برای برآورد یا تخمین جمعیت جانوران در دنیا وجود داره که یکی از اون ها دوربین گذاری هم زمان در زیستگاه های شناخته شده است.
بر اساس مشاهدات و گزارشاتی که طی سال های گذشته از مناطق مختلف ایران جمع آوری شده بود، اطمینان حاصل شد که تعدادی از مناطقه حفاظت شده در چند استان زیستگاه های اصلی یوزپلنگ آسیایی هستند. این استان ها عبارتند از: خراسان شمالی، سمنان، اصفهان، یزد و کرمان.
از آن جایی که وسعت این مناطق بسیار زیاد است و نیروی کافی برای پایش این مناطق در یک بازه زمانی مشخص وجود ندارد و از طرفی استتار یوزپلنگ بسیار قوی می باشد و دیدن آن در طبیعت به این راحتی ها ممکن نیست، برای پیدا کردن آن ها از تکنولوژی کمک گرفته می شود.
Camera Trapها یا دوربین های تله ای دوربین هایی هستند که به صورت هوشمند و بدون حضور عکاس و فیلمبردار از سوژه عکاسی می کنند. بدین منظور محققین با دنبال کردن آثار و نشانه های یوزپلنگ مانند رد و سرگین آن، محل رفت و آمد و نشانه گذاری های حیوان را پیدا کرده و دوربین ها را در آن جا کار می گذارند.
دوربین تله ای به دو عامل گرما و حرکت حساس است. بدین ترتیب وقتی یک جاندار از جلوی دوربین عبور می کند، تصویر آن ضبط می شود و این تصویر هر جنبده ای از جمله یوزپلنگ می تواند باشد.
برای برآورد جمعیت یوزپلنگ ایرانی، یک پروژه عظیم دوربین گذاری هم زمان در ایران اجرا شد که طی دو سال تمام استان های میزبان این میراث ایران زمین تحت پوشش قرار گرفت. پس از بررسی فیلم ها و عکس ها در این مدت نتیجه این بود: امروز حداقل ۴۰ و حداکثر ۷۰ یوزپلنگ در ایران زندگی می کنند.

کلمه یوزپلنگ” به چه معناست؟
یوزپلنگ ترکیبی از دو کلمه یوز و پلنگ است. یوز در فارسی از فعل یوزیدن به معنای جستن و جهیدن و جستجوکردن می آید. به عبارت دیگر یوز یعنی جوینده، طلب کننده و شکار کننده. از آنجا که از سگهای شکاری هم برای دنبال کردن و گرفتن شکار استفاده می شده، به آنها هم یوز گفته می شده است. با توجه به تعاریف فوق، بدیهی است که یوزپلنگ به معنای پلنگی است که به دنبال شکار می گردد و به اصطلاح با یوزیدن آنرا می گیرد. شاید بتوان گفت که در گذشته برخی بر این باور بودند که یوزپلنگ نوعی پلنگ است و عنوان پلنگ شکاری” نیز دلیل دیگری بر این مدعا است. البته، برخی یوزپلنگ را نوعی یوز می دانستند که پدر یا مادر آن پلنگ باشد و به همین ترتیب، یوزشیر یعنی یوزی که یکی از والدینش شیر بوده است. به علاوه، واژه دیگری بنام هَوْبَر” در گذشته وجود داشته که آنهم به معنای یوز و توله یوز بوده، ولی به نظر می رسد که این کلمه امروزه منسوخ شده است. با مراجعه به اشعار و متون قدیمی ایرانی، می توان دریافت که در گذشته این جانور با نام یوز شناخته می شده و کمتر به آن یوزپلنگ گفته می شده است.
یوزپلنگ را گاهی به نام انگلیسی آن چیتا Cheetah می نامند که خود این کلمه، از کلمه chita به معنای خالدار، مشتق شده است. این لغت هندویی (chita ) که در هندوستان عمدتا برای این جانور زیبا به کار می رود، ریشه سانسکریتی دارد و ازcitrakaya یا citraka گرفته شده است. یوزپلنگ در سرتاسر دنیا با نام هندی خود یعنی چیتا شناخته می شود. چیتا یعنی خالدار.
یوز و انسان
سابقه استفاده از یوزپلنگ در شکار و همراهی آن با انسان، به بیش از ۵۰۰۰ سال پیش برمی گردد که در آن زمان سومریان این جانوران را تربیت کرده و برای شکار با خود همراه می ساختند. اروپائیان نیز سابقه ای نسبتا طولانی در آشنایی با این جانور و استفاده از آن برای شکارهای خود دارند.

تفاوت یوزپلنگ با پلنگ
یوزپلنگ و پلنگ شباهت های زیادی به یکدیگر دارند. ولی گذشته از شباهتها، تفاوتهای زیادی نیز میان این دو گونه خانواده گربه سانان که درحال حاضر، پس از انقراض شیر و ببر، بزرگترین اعضای این خانواده در ایران هستند، وجود دارد. از لحاظ اندازه، طول بدن یوزپلنگ تقریبا با پلنگ هم اندازه است، ولی ارتفاع آن در حالت ایستاده، به خاطر پاهای بلند و کشیده اش از پلنگ بیشتر می باشد. به علاوه، خالهای بدن یوزپلنگ برخلاف خالهای توخالی پلنگ، توپر است. خط اشک سیاه رنگ روی صورت یوزپلنگ نیز از دیگر تفاوتهای ظاهری بارز میان این دو گونه است. نهایتا، شاید بتوان یوزپلنگ را به پلنگی با پاهای بلند و و ساختار بدنی ظریف شبیه دانست.
َAsiatic_Cheetah_Iran_Angry_Yuzpalang
مینیاتور طبیعت؛ یال و خط اشک
بر پشت گردن یوزپلنگ موهای بلندی قرار دارد که حالتی یال مانند دارد و از سر تا روی شانه امتداد دارد. این یالها بقایای به جا مانده از موهای بلندی است که تا سن ۳ ماهگی پشت سر و بدن توله ها را پوشانده است. پس از این سن، این موها می ریزند و فقط موهای کوتاهی از آنها به جای می ماند که در بالغ ها، به صورت یال بسیار کوتاهی وجود دارد که از پشت سر تا شانه کشیده شده است. این یال کوتاه در حالت عادی خیلی قابل مشاهده نبوده و تا حد زیادی به بدن جانور چسبیده است ولی وقتی که جانور عصبانی می شود، سیخ شده و کاملا قابل مشاهده می گردد. یالهایی که برپشت توله ها وجود دارد، به استتار آنها کمک کرده و آنها را قادر می سازد که خود را در سایه و روشنی زیر بوته ها و سنگها پنهان نمایند. به علاوه، این یال مانند چتری جانور را در برابر باران و نور آفتاب حفظ می نماید. همچنین به نظر می رسد که یال دارای کارکرد دفاعی نیز بوده و به توله، ظاهری شبیه برخی جانواران شکارگر کوچک مانند رودک عسل خوار می دهد که شکارگران دیگر معمولا به خاطر درندگی این جانوران کاری با آنها ندارند.
یکی از بارزترین ویژگی های یوزپلنگ، خط اشک این جانور است که از گوشه داخلی چشمها شروع شده و تا کنار خارجی دهان، درست پشت دندانهای نیش امتداد دارد و آنها را می توان به سادگی به وسیله همین خطوط از سایر گربه سانان خالدار تشخیص داد. خط اشک چندین کارکرد دارد، از جمله این که می تواند از بازتاب و انعکاس نور جلوگیری نماید و به این ترتیب وسیله ای است برای استتار هرچه بیشتر. همچنین، با به حداقل رساندن تندی نور خورشید برای چشمان جانور، باعث افزایش دقت دید آن می شود. افزون بر این، یوزپلنگ ها معمولا عادت دارند که صورت یکدیگر را لیس زده و با این کار علاوه بر تیمار کردن و پاکیزه نگاه داشتن صورت، روابط اجتماعی خود را تقویت می نمایند. لذا خطوط اشک سیاه رنگ، علامت های مشخصه ای هستند که باعث معطوف شدن توجه تیمار کننده به صورت مستقیم به این ناحیه می شود. از سوی دیگر، یکی از روشهایی که در طبیعت برای شناسایی و تشخیص یوزپلنگهای مختلف مورد استفاده محققین قرار می گیرد، علامتهای روی صورتشان یعنی خالها و به خصوص خطوط اشک می باشد. به نظر می رسد که خط اشک در یوز ایرانی به خصوص در قاعده قطورتر از همتایان آفریقایی آنست.

یوزپلنگ؛ سریعترین دار دنیا
یوزپلنگ سریعترین دار دنیا در مسافتهای کوتاه (۳۰۰ تا ۴۰۰ متر) است. هر جا که سخنی درباره یوزپلنگ می رود، از سرعت بالای آن هم سخن به میان می آید و شاید کمتر کسی نشنیده باشد که این جانور با حداکثر سرعت ۱۱۰ کیلومتر در ساعت، سریعترین حیوان روی زمین است و حتی برخی تا ۱۴۸ کیلومتر در ساعت را هم برای آن ذکر کرده اند. اما بررسی ها نشان داده که سرعت یوزپلنگ به ندرت از ۹۰ کیلومتر در ساعت می کند. جانور می تواند در عرض ۲ ثانیه از شروعی به حالت ایستاده، به سرعتی در حدود تقریبا ۷۰ کیلومتر در ساعت برسد و این شتابی است که حتی در بهترین اتومبیلهای مسابقه ای هم دیده نمی شود! در این حالت، جانور در یک ثانیه ۴ گام بلند بردارد و در مجموع ۲۸ متر را طی نماید.
اما یوزپلنگ این سرعت بالا را فقط می تواند در مسافتهای کوتاه حفظ نماید، چراکه دویدن با سرعت بالا باعث می شود که جانور انرژی بسیار زیادی مصرف نماید و پس از طی مسافت ۴۰۰-۳۰۰ متر، دیگر نتواند به دویدن خود ادامه دهد. به این خاطر جانور به هنگام شکار باید بسیار حساب شده کار کند تا بتواند در همان چند صد متر اول، شکارش را به چنگ آورد. دویدن جانور معمولا بطور متوسط حدود ۱۰ ثانیه طول می کشد و این خود مزیتی برای جانور خواهد داشت، چرا که این تعقیب کوتاه مدت باعث می گردد که احتمال جلب توجه شکارگران دیگر کمتر شود.

پراکندگی یوزپلنگ
حدود ۲۰۰۰ سال پیش پراکندگی یوزپلنگ بسیار گسترده بوده و شامل مناطق وسیعی از آفریقا و آسیا می شده است. در آسیا، اکثر زیستگاه های دشتی و استپی در جنوب غربی این قاره از هندوستان، پاکستان، افغانستان، ایران، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان و قفقاز تا عراق، سوریه، اردن، فلسطین و شبه جزیره عربستان محدوده قلمرو این جانور به شمار می رفت. درآفریقا نیز از کِیپ در جنوب تا دریای مدیترانه در شمال به جز جنگلهای انبوه و صحراهای خشک این جانور به وفور یافت می شده است. در واقع پراکندگی یوزپلنگ از گذشته درآفریقا شباهت زیادی به پراکندگی شیر داشته است و سلطان جنگل از گذشته همواره یک رقیب جدی برای این جانور به شمار می آمده است. ولی شرایط در آسیا با آفریقا تفاوت داشته و از آنجا که شیر درآسیا عمدتا در بیشه زارها و جنگلها زندگی می کرده و از طعمه های موجود در این نوع زیستگاه ها تغذیه می کرده، همپوشانی کمتری با پراکندگی یوزهای دشتزی داشته و لذا رقابت چندانی میان این دو گونه وجود نداشته است.

81292317-5917400همراهی انسان و یوز: سرآغاز انقراض
انسان از چند هزار سال پیش قابلیتهای بالای یوز را شناخت و آنرا برای شکار با خود همراه ساخت. تربیت یوز و یوزداری رفته رفته به امری متداول در دربار شاهان و سلاطین به خصوص در آسیا تبدیل شد. مارکوپولو در سفرنامه خود از ۱۰۰۰ قلاده یوزپلنگ نام می برد که کوبلای خان، پادشاه مغول برای شکار در کاخ تابستانی خود نگهداری می کرده است. البته خاور دور هیچ گاه قلمرو یوزپلنگهای امروزی نبوده اند و تمامی این تعداد یوز از غرب آسیا نظیر هندوستان، ایران و کشورهای همجوار گرفته شده و به آنجا برده شده بودند. اکبر، سلطان مغول هندوستان در قرن شانزدهم میلادی نیز علاقه وافری به نگهداری یوز در دستگاه خود داشته و وزیرش نوشته که او تنها در یک زمان بیش از ۱۰۰۰ قلاده یوز نگاه می داشته است. شاهان متعددی در سایر کشورهای آسیایی نیز از این علاقه بی نصیب نبودند. اشراف اروپایی نیز رفته رفته به خیل علاقمندان به شکار با این جانور پیوستند و حتی در برخی کشورهای اروپایی از این جانور برای شکار گوزن در بیشه زارها استفاده می کردند، طعمه ای که هیچگاه یک یوزپلنگ وحشی درطول عمر خود با آن مواجه نمی شود.
تربیت و نگاهداری یوز در ابتدا چندان جنبه اشرافی نداشت و حتی بادیه نشینان نیز تعداد محدودی یوز همراه خود داشتند تا بتوانند با کمک آن شکار کنند، ولی این اقدام آنها تأثیر چندانی بر جمعیت یوزپلنگ نداشت. مجموعه های عظیمی که شاهان و سلاطین از این جانور برای خود فراهم آوردند باعث کاهش چشمگیر جمعیت این جانور در بیشتر نقاط پراکندگی آن بخصوص در آسیا شد. تا اواسط قرن بیستم که برای نخستین بار یوز در اسارت تولیدمثل کرد، هیچ گزارشی مبنی بر زادآوری این جانور در مجموعه های یوزپلنگ در اسارت وجود ندارد به جز تنها یک مورد در طول ۵۰۰۰ سال همراهی یوز با انسان که یکی از یوزهای اکبر مغول پادشاه هندوستان که سه توله به دنیا آورد. به این خاطر برای غنی کردن این مجموعه ها چاره ای غیر از آنکه یوزها از طبیعت زنده گیری شوند نبود و این اقدام باعث شد که تعداد آنها در طبیعت کاهش چشمگیری یابد.
با رشد روز افزون جمعیت انسان، زمینهای بیشتری به کشاورزی اختصاص داده شد، دامهای بیشتری مراتع را اشغال کردند و انسان برای تأمین منابع غذایی خود و یا تفریح طعمه های مورد علاقه یوز را شکار نمود. خود جانور نیز از تهدیدی که برخی از هم خانواده های آن مانند ببر و پلنگ را درمعرض خطر قرار داده مصون نماند و تعدادی زیادی از آنها بخاطر پوست زیبایشان شکار شدند تا از پوست هر ۶ یوز یک پالتوی پوست نه دوخته شود. البته پوست یوز به هیچ وجه برای دوختن پالتو مناسب نیست و کیفیت چندانی ندارد.
مجموعه عوامل فوق باعث شد که جمعیت یوز در سرتاسر مناطق محل زیستش به شدت کاهش یافته و در برخی مناطق کاملا منقرض شود. در آفریقا، سرزمین دوماها این جانور در بیشتر مناطقی که در گذشته وجود داشت همچنان به بقای خود ادامه می دهد، البته تعداد آن بسیار کاهش یافته است. امروزه بزرگترین جمعیت یوز در نامیبیا در جنوب آفریقا با حدود ۲۵۰۰ قلاده و تانزانیا و کنیا در شرق آفریقا وجود دارد. جمعیتی از زیرگونه یوز آفریقای شمالی نیز در کشورهای مصر، الجزایر، لیبی و نیجر زندگی می کند که به شدت کاهش یافته است.

یوزپلنگ آسیایی
وضعیت یوز در آسیا بسیار اسف بارتر بود. نسل آنها از اواخر قرن نوزدهم روبه کاهش گذاشت به طوریکه در برخی کشورها مانند هندوستان شاهزاده ها و مهاراجه ها ناچار شدند از آفریقا یوز وارد کنند تا بتوانند هم چنان به ورزش موردعلاقه خود یعنی شکار با یوز بپردازند. در هندوستان که چیتا نام خود را از این سرزمین گرفته است، یوزها در ابتدای قرن بیستم به شدت کاهش یافتند و سرانجام در یک شب تابستانی درسال ۱۹۴۷، حاکم ایالت کوروای با دو گلوله سه یوزی را که در مقابل نوربالای اتومبیل خود بی حرکت کرده بود از پا درآورد و به این ترتیب تیرخلاص بر پیکره یوز در سرزمین چیتاها زده شد. پس از آن نیز گزارشهای غیرموثقی مبنی بر وجود یوز در این کشور همچنان به گوش می رسید لیکن هیچیک ثابت نشد و بالاخره چیتا رسما در سال ۱۹۵۲ در هندوستان منقرض شده اعلام گردید.
تا ابتدای قرن حاضر تخمین زده شده که درحدود یکصد هزار قلاده یوزپلنگ در ۴۴ کشور آسیایی و آفریقایی پراکنده بوده است. ولی عوامل مختلف باعث کاهش جمعیت و انقراض آن در بیشتر زیستگاه هایش شد. در یک بررسی گسترده که توسط نُرمَن مایر در سال ۱۹۷۵ در جنوب صحرای بزرگ آفریقا صورت گرفت جمعیت این جانور حدود ۱۵۰۰۰قلاده برآورد شد. در این بررسی جمعیتهای ایران و شمال آفریقا شامل نبودند ولی بر اساس آمار اسکندر فیروز، ریاست وقت سازمان حفاظت محیط زیست حدود ۳۰۰-۲۰۰ قلاده یوز در آن زمان در ایران وجود داشته است. آخرین بررسی ها که در دهه نود میلادی توسط صندوق حفاظت از یوزپلنگ” انجام شد حاکی از آن است که درحال حاضر حدود ۱۲۰۰۰-۹۰۰۰ قلاده یوزپلنگ به صورت وحشی در ۲۴ تا ۲۶ کشور آفریقایی و حدود ۱۰۰ قلاده در ایران زیست می کنند.
امروزه بیش از ۲۰ سال است که ایران آخرین پناهگاه یوزپلنگ آسیایی در دنیا به شمار می رود. البته هر ازچند گاهی گزارشهای غیرمستندی مبنی بر وجود یوزپلنگ در مرز پاکستان با ایران به گوش می رسد.

سابقه یوز در ایران
تا پیش از جنگ جهانی دوم، جمعیت یوزپلنگ در حدود ۴۰۰ قلاده بود که تقریبا در تمام مناطق استپی و صحرایی نیمه شرقی کشور و بخشهایی از نواحی غربی کشور نزدیک مرز عراق دیده می شد. ولی ورود جیپ بعد از جنگ باعث گردید که جمعیت این حیوان روبه کاهش رود که دلیل اصلی آن عمدتا به خاطر کشتار گسترده طمعه مورد علاقه یوز بوده است. در نتیجه این کار جمعیت یوزپلنگ به شدت کاهش یافت. در سال ۱۳۳۸ کانون شکار وقت ایران یوزپلنگ را حمایت شده اعلام نمود. با اعمال اقدامات حفاظتی، جمعیت طعمه در بسیاری از مناطق کشور روبه افزایش نهاد که این باعث افزایش جمعیت یوزپلنگ نیز شد. مشاهده یوزپلنگ در مناطق مختلف افزایش یافت که این احیا جمعیت نتیجه تاثیرات قوانین و مقررات حفاظتی بود که اعمال شد. در اواسط دهه ۱۳۵۰، جمعیت یوزپلنگ در ایران ۳۰۰-۲۰۰ قلاده تخمین زده می شد. در آن زمان، قلمرو یوزپلنگ تقریبا تمام مناطق کویری نیمه شرقی کشور را در بر می گرفت که از جمعیت انسانی کمی برخوردار بود.
در اواخر دهه ۱۳۵۰ حفاظت از حیات وحش برای چند سال دچار اختلال گردید. اکثر مناطق به وسیله دامداران اشغال و دشتهای صاف و استپها جولانگاه ماشینها و موتورسیکلتهای قدرتمند صحرایی گردید که گونه های کویری مثل آهوی ایرانی، جبیر، گورخر و همچنین یوزپلنگ را تعقیب و شکار می کردند. منطقه حفاظت شده خوش ییلاق که زمانی مناسبترین زیستگاه یوزپلنگ در آسیا بود تقریبا از بین رفت و برای آخرین بار در سال ۱۳۶۲ یوزپلنگ در آن دیده شد. یوزپلنگ از بسیاری از مناطق زیست خود ناپدید شد و محدوده پراکنش آن به بعضی مناطق دور دست که در آنجا طعمه کافی و امنیت نسبی وجود داشت محدود شد.

زیستگاه: خانه امن یوزها
زیستگاه در اصطلاح به محدوده ای گفته می شود که یک جانور بتواند در آن سه نیاز اصلی خود را از قبیل غذا، آب و پناهگاه تأمین نماید. البته یوزها نیاز کمی به آب دارند و می توانند بخش قابل توجهی از آب مورد نیاز بدن خود را با نوشیدن خون و ادرار طعمه خود تأمین نمایند. از این رو آب به عنوان یک عامل تعیین کننده که مستقیما بر بقای یوز تأثیر می گذارد، از اهمیت چندانی برخوردار نیست. بلکه بر جمعیت طعمه و حرکات آن در طول سال تأثیر می گذارد و در واقع آنرا باید یک عامل تعیین کننده غیرمستقیم به شمار آورد.
در آفریقا، یوزپلنگها در دشتها و علفزارهای وسیع و باز که به اصطلاح ساوان نامیده می شود زندگی می کنند و تا آنجا که می توانند از جنگلها و بیشه زارها دوری می گزینند. ساوان ها زیستگاه انواع آنتلوپها و غزالهای آفریقایی بوده که طعمه های موردعلاقه یوزهستند و غیر از شیرها و کفتارها که گاهی اوقات یوزها را می کشند، عامل تهدید کننده مهم دیگری وجود ندارد. گذشته از آن گودال های آب در بیشتر اوقات سال آب دارند و یوزها مشکل زیادی برای تأمین آب مورد نیاز ندارند.
درحال حاضر، از میان زیستگاه های قطعی و مورد بررسی قرار گرفته یوزپلنگ در کشور، یوزپلنگ در تمامی مناطق در مناطق تپه ماهوری و کوهستانی دیده می شود به غیر از پناهگاه حیات وحش میاندشت و تاحدی منطقه شکار ممنوع بهکده رضوی که بنا به اقتضای شرایط طبیعی و توپوگرافی آن، این جانور تنها در دشتها و تپه ماهورهای میان آنها زندگی نموده و از تنها سمدار بزرگ جثه موجود در این مناطق، یعنی آهوی ایرانی تغذیه می نماید. در سایر مناطق زیست یوزپلنگ ایرانی بخش قابل توجهی از فعالیتهای زیستی و شکار جانور در مناطق کوهستانی و دارای عوارض توپوگرافی سخت متمرکز شده و سمداران کوهزی بخش غیرقابل انکاری از رژیم غذایی این جانور را تشکیل می دهند.
بطور خلاصه می توان گفت که یوزپلنگ درحال حاضر در مناطق تپه ماهوری و دامنه های مناطق کوهستانی مناطق کویری زیست می نماید. در واقع، به نظر می رسد که یوزپلنگ ها از زیستگاه های کاملا دشتی اجتناب نموده و بخشهای قرار گرفته در مرز دشت با تپه ماهور و کوهستان را ترجیح می دهند که شاید بتوان آنرا شبه اکوتون نامید. همچنین به نظر می رسد که یوزپلنگ ایران چه در گذشته و چه درحال، در دشت های وسیع و باز زیست نمی کرده و این نابودی آهوان نبوده که باعث تغییر زیستگاه از دشت به ارتفاعات شده است، بلکه یوز ایران به نظر می رسد که از قدیم در تپه ماهورها و دامنه ها بوده، فقط به دلیل وفور آهو دامنه عملیاتی بیشتری در دشتهای حاشیه کوه ها داشته است.
در این نوع زیستگاه ها، یوزها عمدتا در داخل دره ها و بستر خشک رودخانه های کویری که از داخل کوه شروع شده و به داخل دشت امتداد می یابد زندگی می کنند. یوزها آن بخشهایی را در کف دره ها و رودخانه ها برای راه رفتن ترجیح می دهند که از خاک نرمی پوشیده شده است. با این حال اگر آنها مجبور شوند می توانند به راحتی در مناطق پوشیده از صخره و سنگلاخ هم زندگی کرده و شکار نمایند و حتی می توانند از صخره ها و کوه های مرتفع که صعود از آنها حتی برای انسان مشکل است، بالا رفته و قسمتهای مختلف قلمرو خود را برای بدست آوردن شکار، آب، پناهگاه و یا جفت در زمان جفت یابی زیر پا بگذارند.

شیوه شکار یوزپلنگ ها
روش شکار یوزپلنگ با سایر اعضای خانواده گربه سانان تفاوت دارد. این جانور ابتدا از روی یک نقطه مرتفع مانند تپه موریانه ها، تخته سنگها، تنه خمیده درختان، دامنه کوه ها و تپه ها قلمرو خود را زیر نظر می گیرد تا شکار موردنظرش را بیابد. وقتی گله ای از شکارش را پیدا کرد، آنرا به دقت بررسی کرده و سعی می کند طعمه ای را انتخاب کند که احتمال موفقیت در بدست آوردن آن بیش از سایر اعضای گله باشد. ازاین رو این جانور سعی می کند بیشتر به سراغ جوانترها که تجربه کمتری دارند برود و یا نرهای بزرگی را که به سبب بزرگی جثه از سرعت عمل کمتری برخوردار هستند انتخاب نماید.
پس از انتخاب طعمه، آرام و با حوصله با استفاده از عوارض سطح زمین نظیر علفها، بوته ها و تخته سنگها به شکار خود نزدیک می شود. درنظر گرفتن جهت باد برای یوزپلنگ از اهمیت حیاتی برخوردار است چون سمداران از حس بویایی خوبی برخوردارند و قادرند وجود جانوران شکارگر را از بوی آنها که باد می آورد تشخیص داده و فرار کنند. بنابراین یوزپلنگ سعی می کند همیشه جهتی را برای نزدیک شدن به طعمه خود انتخاب نماید که برخلاف جهت باد باشد تا طعمه متوجه حضور او نشود.
پوست خالدار یوزپلنگ نیز به استتار او در میان علفها و بوته ها کمک می کند و اجازه نمی دهد که شکار به راحتی متوجه حضور او شود. خط اشک سیاه رنگ یوز نیز وسیله کارامد دیگری است که با جذب اشعه های نورانی خورشید مانع از بازتاب آنها و جلب توجه شکار می گردد. اگر در حین ماهرخ رفتن، طعمه به چیزی مشکوک شود و به سمت او نگاه کند، آنقدر درجای خود ثابت می ماند تا طعمه دوباره به چریدن مشغول شود.
موفقیت در شکار تاحد زیادی به انتخاب نقطه مناسب برای آغاز حمله بستگی دارد و اگر یوز در تخمین لحظه مناسب اشتباه کند، احتمال موفقیت خود را تقریبا به صفر رسانده است. زمانی که یوز به فاصله مناسبی یعنی حدود ۱۰۰-۲۰ متری رسید مثل تیری که از کمان رها شده باشد با یک انفجار سرعت فوق العاده به سوی طعمه خود می دود، یا به عبارت دیگر پرواز می کند. دست ها و پاهای یوز با هماهنگی خاصی یکی پس از دیگری بر زمین فرود می آیند و دم قوی و بلند جانور در سر پیچها با کمک به حفظ تعادل مانع از زمین خوردن آن می شود. پنجه های آزاد جانور نیز مانند گل تایر باعث می گردد تا جانور سرنخورد.
وقتی یوز به طعمه اش رسید، با دست به زیر پاهایش می زند و با برهم زدن تعادل جانور آنرا به زمین می زند و بلافاصله با دندانهای نیش خود گلوی طعمه خود را می گیرد و فشار می دهد. دندانها و عضلات صورت و گردن یوز مانند پلنگ آنقدر قوی نیستند تا یوز بتواند به کمک آنها گردن شکارش را با یک حرکت شکسته و آنرا از پا درآورد. از این رو برای از پا درآوردن طعمه اش چندین دقیقه گردن شکارش را با دندان نگه می دارد تا جانور خفه شده و از پا درآید.

منوی غذا
انتخاب طعمه به عوامل متعددی نظیر شرایط زیستگاه و طعمه های قابل دسترس، انفرادی و یا گروهی انجام شدن شکار، تجربه و مهارت یوز و غیره بستگی دارد. در آفریقا یوزپلنگ رژیم غذایی گسترده ای دارد که از مامولکهای کوچک شروع شده و به انواع غزالها، آنتلوپها و حتی گوراسبها و بچه زرافه ها می رسد. در برخی مناطق آنها حتی شترمرغها را هم شکار می کنند.
در اکثر مناطق، قوچ و میش بخش عمده نیاز غذایی یوزپلنگ را تأمین می نماید. کل و بز نیز طعمه دیگری است که در اکثر مناطق مورداستفاده یوزپلنگ قرار می گیرد، ولی به نظر می رسد که کمتر از فراوانی موردانتظار در جمعیت طعمه های یوزپلنگ، شکار می شود. ولی آهوان با اینکه کمترین تراکم را در هر منطقه دارند، همچنان درصدی از غذای یوزپلنگ را به خود اختصاص داده و افزایش جمعیت آهو و جبیر یقینا برای این طعمه خوار مفید خواهد بود. همچنین، براساس بررسی های به عمل آمده یوزپلنگ برای بقای خود به داران بزرگ جثه نیاز مبرم داشته و جانوران کوچکتر تنها بخش کوچکی از نیاز این جانور را تأمین می نمایند. مگر آنکه یوزپلنگ در شرایط اضطراری قرار داشته باشد و کاهش جمعیت طعمه های موردعلاقه اش چاره ای جز گرفتن جانوران کوچکتر برای آن باقی نگذاشته باشد.
درحال حاضر قوچ و میش عمده ترین شکار یوزپلنگ را در ایران تشکیل می دهد و پس از آن کل و بز، جبیر و آهو در رده های بعدی قرار دارند. خرگوش نیز یکی دیگر از غذاهای یوز است ولی هرگز نمی تواند به تنهایی به عنوان یک غذای اصلی، بقای بلند مدت یوز را تضمین نماید. در مناطقی چون میاندشت و بهکده رضوی در نزدیکی پارک ملی گلستان مشاهده شده که یوزها از انواع جوندگان تغذیه نموده اند. همچنین تلاش آنها برای شکار کبک و تیهو نیز ثبت گردیده است. در پارک ملی کویر یوزی حین تعقیب یک شغال مشاهده شد. در نای بندان، بقایای انجیروحشی در سرگین یوزها بدست آمد. در بهکده رضوی یوزها حتی از گراز نیز تغذیه نموده بودند. ات و خزندگان نیز در بررسی های سرگین یوزپلنگها مشاهده شده است.
بررسی ها نشان داده که یوز، قوچ ها، کل ها و آهوان نر (معمولا مسن تر) را بیشتر ترجیح می دهد، دلیل این امر شاید جثه بزرگتر و شاخهای سنگینشان، چالاکی و سرعت عمل کمتری در مقایسه با میش ها و بزها دارند و از سوی دیگر شکار آنها مقدار غذای بیشتری را دراختیار یوز قرار می دهد.

قربانی جهل
برخلاف تصور بسیاری از مردم، یوز ایرانی معمولا از دامهای اهلی مانند بز، گوسفند و شتر تغذیه نمی کند و تاکنون گزارش مستندی مبنی بر حمله به دامهای اهلی توسط یوز وجود نداشته است. ولی متأسفانه این تصور در میان بسیاری از دامداران و شتردارانی که در زیستگاه های یوز زندگی می کنند، وجود دارد که این جانور یکی از دشمنان اصلی دامهای آنهاست و اگر گوشتخوارانی از قبیل گرگ، کفتار، کاراکال یا سیاهگوش به دام آنها حمله نماید، بسیاری آنرا به یوز نسبت می دهند، مخصوصا درمورد سیاهگوش که به سبب پوست خالدار بدنش شباهت زیادی به یوز داشته و به دامها بسیار حمله می کند. در سالهای اخیر چندین قلاده یوزپلنگ ایرانی بخاطر سوء تفاهم دامداران محلی از پا درآمده اند.

سخن آخر
امروزه جمعیت یوزپلنگ در کشورمان در خطر انقراض قرار دارد، ولی خوشبختانه وضعیت آن درحال حاضر با اقدامات انجام گرفته مناسبتر از گذشته می باشد. یوزپلنگ میراث طبیعی ماست و نه تنها به ایرانیان بلکه به تمام انسانهای سرتاسر این کره خاکی تعلق دارد. این وظیفه ماست که این امانت را به نسلهای بعد از خود برسانیم. بیش از ۴۰ سال است که برای حفاظت از این گونه در کشورمان اقداماتی صورت گرفته که بعضا نتایج قابل توجهی نیز به دنبال داشته است و بیش از ۲۰ سال است که در میان کشورهای آسیایی یوزپلنگ توانسته تنها در کشور ما به بقای خود ادامه دهد و این مایه غرور و افتخار ما ایرانیان است که توانستیم این میراث طبیعی را همچنان حفظ نماییم
سپاس و تشکر


خوایە بەڕەحمەت ببارێ
غەزەب لە سەرمان بتارێ
ژینی دونیامان نەهـاڕێ
ڕەحمەت ببینین بەهارێ

خوایە وایە چاک ناتناسین
لە ناسینت سڕ و تاسین 
بەڵام بەندەی شڕو عاسین
بە غففاریت خۆ هەڵواسین

خوایە هومێد قەت بەرنادەین
گەر گـەگاهێ لە ڕێ لادەین
گشت بەشەرو ئادەم زادەین
خەتاکار و بێ ئیرادەیـن

لە دەس ئیبلیسی لەعینـە
کە دوژمنی دوونیا و دینـە
ساتێ لە ئەمان دا نینـە
سینە سەرتا پا برینـە

خوایە دەسم قەت بەرنەدەی
لەم گێژاوە ڕەهام نەکەی
دەزانم به ڕووحم بەزەی
لە بەندەگی بارم نەخەی

شەیدا مەحموودی شنۆ


بعضی ها چه خوش خیال اند.

❗️آری بعضی از پسرهای جوان قبل از ادواج،با دهها دختر رابطه دارند

❗️اما همین جوانان در موقع ازدواج انتظار دارند ، همسر آینده خودشان ، پاکــــ و نجیب باشد

❗️»زهی خیال باطل؟

✍آقا پسر اگر دوست داری همسر آینده ات پاک و نجیب باشد، پس خودت هم باید پاک باشی 

❗️بعضی ازمردها جدیدا تو مردان به اصطلاح اهل ایمان کی با دخترمردم در خفا خوش وبش میکنند وبعد ولشان میکنند غافل ازاینکه روزی بادخترش اینکارتکرار میشود یا با ناموسش مثل یک چیتا

❗️زنِ عاقل و پاک از برای مرد عاقل و پاک هست.

✍اندکی تفکر

چیتا 


واروژ هاخباندیان که با نام هنری واروژان شناخته می‌شود. در #۱۳_آذرماه_۱۳۱۵ در خانواده‌ای  ارمنی در قزوین متولد شد. دو ساله بود که مادرش را از دست داد. پس از پایان تحصیلات مقدماتی وارد مدرسهٔ عالی موسیقی تهران شد و موسیقی را تحت آموزش استادانی هم‌چون روبن گریگوریان و #لودویک_بازل فراگرفت. پس از این #واروژان با بورسیهٔ رادیو و تلویزیون ملی ایران برای مدت چهار سال به مدرسهٔ عالی موسیقی آمریکا رفت. در سال چهارم به ایران بازگشت و از آن‌جا که در رادیو و تلویزیون به او گفتند که اگر بورسیه را جبران نکند، نمی‌تواند فعالیتی داشته باشد مجبور شد برای مدت دو سال به اهواز برود و موسیقی تدریس کند. پس از این دو سال "واروژان" به تهران بازگشت و برای برنامهٔ زنگوله‌ها» که به کشف صدا می‌پرداخت شروع به آهنگ‌سازی کرد. در دههٔ پنجاه ذائقهٔ موسیقی جامعه کم‌کم به موسیقی پاپ گرایش پیدا می‌کرد و "واروژان" در این حوزه به فردی محبوب تبدیل شد. 
واروژان در سال ۱۳۴۷ برای بار اول برای فیلم جهنم سفید» به کارگردانی "ساموئل خاچیکیان" موسیقی نوشت. واروژان به ساخت موسیقی فیلم علاقه‌مند شد و این امر موجب شد که این کار را به صورت حرفه‌ای ادامه دهد.
ساخت موسیقی فیلم حسن کچل» ساختهٔ "علی حاتمی" که به عنوان اولین اثر موزیکال سینمای ایران شناخته شده از کارهای واروژان است. "واروژان" این اثر را به هم‌راه بابک افشار، اسفندیار منفردزاده" و پرویز اتابکی خلق کرد. این انفجار بود در این عرضه.
در این فیلم "عهدیه"، "مهتاب"، "سوسن"، "افشین" و "کورس سرهنگ‌زاده" آواز خواندند.
واروژان توانست ترانه‌های خاطره‌سازی خلق کند که در حافظهٔ مردم ماندگار شد. ترانه‌هایی مانند هفتهٔ خاکستری»، بوی خوب گندم»، پوست شیر»، پل»، عاشقانه»، شام آخر»، ماه‌پیشونی» و گهواره» تعدادی از این ترانه‌های خاطره‌ساز است.
واروژان در سال ۱۳۵۱ به خاطر ساخت موسیقی فیلم صبح روز چهارم» موفق به دریافت جایزه سپاس شد. هر چند به دلیل روحیهٔ خاص هنری خود از شرکت در مراسم دریافت جایزه خودداری کرد. "واروژان" از عکس و فیلم بیزار بود و حتی کم‌تر حاضر به مصاحبه بود. او در عمر هنری خود برای ۲۵ فیلم موسیقی ساخت و هم‌چنین برای دو مجموعهٔ تلویزیونی نیز موسیقی ساخت.
آخرین اثر #واروژان در آهنگ‌سازی، ساخت ترانه‌ای با نام اجازه» بود که مرگ اجازهٔ ساخت به این هنرمند جوان را نداد.
ملودی‌های "واروژان" رنگ و بوی خاص خودش را داشت و او برای هر خواننده بسته به جنس صدایش ملودی خاصی را خلق می‌کرد.
 واروژان درطی زندگی هنری خود از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۸ برای ۲۵ فیلم و دو مجموعه‌ی تلویزیونی و خوانندگانی مثل گوگوش موسیقی ساخت.
وی دارای بیماری قلبی بود و در هنگام ضبط موسیقی فیلم بر فراز آسمان‌ها»، ساختهٔ "محمدعلی فردین"، سکته کرد و در ساعت پنج و نیم صبح شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۵۶ پس از ۱۳ روز بستری در بیمارستان جم تهران دار فانی را وداع گفت. او در قبرستان ارامنه تهران (بوراستان) به خاک سپرده شده است.

#واروژان فعالیت و تاثیر بسیار زیادی در موسیقی فیلم ایران داشت و آثار شاخصی را در این حرفه از خود به یادگار گذاشت که نقش به سزایی در موسیقی پاپ و موسیقی فیلم ایران داشت.
زنده‌یاد #بابک_بیات درباره‌ی آهنگ‌سازی #واروژان می‌گفت: به جرأت می‌توانم بگویم که "واروژان" یک عمر در موسیقی ایران جاری است. او یک عمر زحمت کشید تا در موسیقی ترانه‌ای مملکت ما، لحظه‌های زیبا خلق کند. بسیاری از تنظیم‌کنندگان موسیقی ایران که بعد از "واروژان" شروع به کار کردند، راه "واروژان" را ادامه دادند. او آن قدر بی‌عقده بود که پیشرفت هر هنرمندی، او را خشنود می‌کرد. یادم می‌آید وقتی موسیقی فیلم تا ظهر با سرعت» را به تنهایی می‌ساختم، او مرتب نگران من بود که مبادا نتوانم کار خوبی ارائه دهم. ولی وقتی موسیقی فیلم را شنید، از جا بلند شد، مرا بوسید و گفت که معلوم است خیلی زحمت کشیده‌ای! و این بوسه و این جمله برای من جاودانه شد.»


تنها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم

نه کسی آید نه کسی خواند
ز نگاهم هرگز راز من
بشنو امشب غم پنهانم
که سخنها گوید ساز من
تو ندانی تنها همه شب باگلها
سخن دل را میگویم من
چو نسیمی آرام که وزد بر بستان
همه گلها را میبویم من
تنها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم

چون ابری سرگردان
میگرید چشم من در تنهایی
ای روز شادیها کی باز آیی
امشب حال مرا تو نمیدانی
از چشمم غم دل تو نمیخوانی
امشب حال مرا تو نمیدانی
از چشمم غم دل تو نمیخوانی
تنها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم


اگر یک شب جایِ خدا را بگیرم
 مرا با این شکل و شمایل
 این لباس ها.
 توی اتاقت راه می دهی؟
 بعد آرام بگیری و
 فکر کنی خسته ای
  بندِ دلم پاره شود
  با همین دست ها
  برایت.
  شعر دانه کنم
  گردنبند بسازم؟
  پنجره باز بماند
  دمِ صبح. موهایت را
  روی دوشم می اندازی؟
  کدام ستاره را به بالشت سنجاق کنم
  زودتر پلکت سنگینی می کند؟
  چند فرشته دورِ سرت بال بال بزنند
  دل به رویا می دهی؟
  اصلاً هیچوقت گفته بودم
  می خواهم خوابیدنت را تماشا کنم؟


دختر جوان در حال شانه کردن موهایش
 اثر Pierre-Auguste Renoir (94)


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خدمات رایانه ای و اینترنتی آی تی نت فروشگاه آوین پک معرف تکنولوژیست جراحی طب سنتی سرای فایل سامانه ثبت شرکت و برند ( ایران ثبت) آموزش گام به گام و مشاوره رایگان برای استخراج BTC کاوش وب JeT